وبلاگ - نیمی آدم نیمی حوا
نیمی آدم نیمی حوا
بالاخره یک روز مریم گفت دیگر خسته شده و نمیتواند با این وضعیت ادامه دهد و تصمیم دارد موضوع را با خانوادهاش مطرح کند. خیلی اصرار کردم که این کار را نکند. همان موقع از دهنم پرید و گفتم خب چرا به جای این کار پیش مشاور نرویم؟
نیمی آدم نیمی حوا، چرا با وجود علاقه هر چیزی باعث اختلافمان می شود؟
با مریم در دانشگاه آشنا شدم. بعد از ترم چهار بالاخره یک روز دل به دریا زدم و به سراغش رفتم و گفتم تصمیم دارم بابت ازدواج اقدام کنم. کمی جا خورد اما سریع خود را جمعوجور کرد و گفت آقا اگر قصد دوستی داری من اهلش نیستم ولی اگر واقعاً قصد ازدواج داری میتوانی از طریق خانوادهام اقدام کنی تا در این مورد فکر کنیم. موضوع را با مادرم در میان گذاشتم، وقتی به او گفتم موضوع را با دختر خانم مطرح کردم و دختر خانم چه جوابی داده است، مادرم از برخورد مریم بدش نیامد و گفت حالا آشنا شدن ضرری ندارد در همان دیدار اول هر دو خانواده همدیگر را پسندیدند و فرصت خواستند تحقیقات لازم را انجام دهند.
در این مدت قرار شد من و مریم ارتباط بیشتری داشته باشیم و یکدیگر را ببینیم و در مورد خواستهها و مسائلمان بیشتر با یکدیگر صحبت کنیم. اوایل خواستهها، نظرات فرهنگ خانوادههایمان خیلی به هم نزدیک بود، پدر و مادرم هم خیلی خوشحال و راضی بودند. در دوران نامزدی هم همه چیز خیلی خوب و رؤیایی بود، البته رابطهی ما مقداری رسمی بود و خانوادهها و هر دوی ما از انتخابمان راضی بودیم. بعد از شش ماه عقد کردیم، خیالم راحت شد که مریم مال من است.
مشکل خاصی وجود نداشت و از همان زمان چیزهای کوچک یا بزرگی پیش میآمد و باعث ناراحتی ما میشد. اوایل اهمیت چندانی به آنها نمیدادیم ولی کمکم چیزهای کوچک تبدیل به چیزهای بزرگ شد و اختلافهایمان شدت گرفت. به یکدیگر علاقه داشتیم ولی نمیدانستیم چرا هر موضوعی پیش میآید باعث اختلافمان میشد. بارها قول میدادیم که باعث رنجش و اذیت طرف مقابل نشویم ولی باز هم تکرار میشد هر چه نگاه میکردم و به عقب برمیگشتم عقاید و باورهای خودم و مریم را زیر و رو میکردم اختلاف خاصی نمیدیدم ولی نمیدانستم چرا اینقدر توقعاتمان نسبت به هم بالا رفته و خیلی زود از هم رنجیدهخاطر میشدیم.
بالاخره یک روز مریم گفت دیگر خسته شده و نمیتواند با این وضعیت ادامه دهد و تصمیم دارد موضوع را با خانوادهاش مطرح کند. خیلی اصرار کردم که این کار را نکند. همان موقع از دهنم پرید و گفتم خب چرا به جای این کار پیش مشاور نرویم؟ نزد یکی از مشاوران خانواده و ازدواج رفتیم. تمام ماجرا و را برای او توضیح دادیم مشاور گفت نگران نباشید، خوشبختانه شما با آگاهی و شناخت کافی و رضایت خانوادهها ازدواج کردهاید و مشکلاتی در این زمینه ندارید اما یک مسئله وجود دارد که باعث بروز چنین مشکلاتی در ارتباط شما میشود، آن هم مسئله شناخت و آگاهی شما نسبت به جنس مخالف و تفاوت در نیازها و خواستهها و انتظارات مربوط به هر یک از شما است. شما باید بدانید قرار نیست همسرتان دقیقاً مطابق میل شما رفتار کند و هر چه شما دوست دارید همان را دوست داشته باشد. توجه به تفاوتها زنانه و مردانه و مهارت ارتباط برقرار کردن و ایجاد تعادل، با توجه به این تفاوتها از اهمیت زیادی برخوردار است.
تفاوتهای من و همسرم
اقتدار و قاطعیت مرد بعد اصلی شخصیت او را شکل میدهد و این اقتدار و قاطعیت را میتوان حتی در ویژگیهای جسمانی از جمله پوست ضخیم، صدای کلفت و … و در ویژگیهای رفتاری مثل سرعت و شدت در انجام کارها و جرئتمندی بالا و قدرت ریسکپذیری کاملاً مشخص است. این قاطعیت و اقتدار در زندگی مشترک به شکلی ستون زندگی و تکیهگاه یک زن است و اگر این قاطعیت خدشهدار شود مشکلات زیادی در ارتباط ایجاد میشود. قاطعیت و اقتدار به معنای یکدندگی و لجبازی و حرف خود بودن نیست. همراهی زن و مرد در کنار یکدیگر توانایی و قدرت تصمیمگیری و استقلال کافی یک مرد و تأمین نیازهای طرف مقابل از جمله شرایط اساسی این ویژگی است
از طرف احساسات زن برای اینکه زنان احساس کنند مورد علاقهاند، دوست دارند که همسرانشان احساسات مثبت خود را نسبت به آنان ابراز کنند، ولی مردها معتقدند که عشق و علاقه را باید با عمل نشان داد. از نظر آنان وقتی از صبح تا شب برای تأمین معیشت خانواده تلاش میکنند، در واقع عشق و علاقهی خود را به همسر و خانوادهشان نشان میدهند.
زنان برای افزایش صمیمیت و نزدیکی تمایل دارند که دربارهی هر کاری که انجام میدهند و هر اتفاقی که در طول روز افتاده است، با همسرشان صحبت کنند، ولی مردان چنین تمایلی نشان نمیدهند و صحبت دربارهی جزئیات و مسائل کم اهمیت را خستهکننده و بیهوده میدانند. به همین دلیل از یک طرف ممکن است متوجه نشوند که چرا همسرشان دوست دارد دربارهی مسائل پیش پا افتاده صحبت کند و از طرف دیگر نمیدانند که چرا او علاقهمند است که سر از کارهایشان در بیاورد.
اما چرا این تفاوتها وجود دارد، پاسخ کلی را باید در نقشهای جنسیتی متفاوت جست. مردان به طور معمول برای رقابت، کسبوکار، قدرت و اشتغال بزرگ میشوند و چه بسا در روابط خود از جمله روابط زناشویی خواهان استقلال و قدرت میباشند، ولی زنان بیشتر به سمت صمیمیت و نزدیکی و نه قدرت و استقلال گرایش دارند. آنچه مهم است داشتن و توجه به این تفاوتها و آموختن زنان و مردان از یکدیگر است. شناخت این تفاوتها و نقشهای جنسیتی در سبک رفتاری و انتظارات زن و مرد یک ارتباط تأثیرگذار است و از برخی سوءتفاهمها و مشکلات پیشگیری میکند.
سمیه نمازی
بدون توضیحات
نوشتن دیدگاه