Blogs

آن اثری که سفر روی روح انسان میگذارد، آن پختگی ای که مسافرت و هجرت از وطن در روح انسان ایجاد میکند، هیچ عامل دیگری ایجاد نمیکند حتی کتاب خواندن. (شهید مطهری/آزادی معنوی)

اینکه صاحبان ایمان،از بهترین آرامش و آسایش روانی برخوردارند از آن جهت است که جهان را حکیم و علیم و هدفدار میدانند نه گیج و منگ و ابله و بیهدف، آن را عادل و طرفدار حق و اهل حق میدانند نه ستمگر و طرفدار ستم و یا بیتفاوت. یکتاپرستان در مورد بدیها و شرور،

هر نهضت اجتماعی باید پشتوانهای از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد و اگر نه در دام جریانهایی قرار میگیرد که از سرمایهای فرهنگی برخوردارند و جذب آنها میشود و تغییر مسیر میدهد. (شهید مطهری/نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر)

تفکر قوّهای است در انسان، ناشی از عقل داشتن. یعنی انسان در هر مسئلهای تا حدودی که استعداد آن را دارد، باید فکر کند و از طریق علمی، آن مسئله را به دست آورد. اسلام در مسئله تفکّر، نه تنها آزادی تفکّر داده است، بلکه یکی از واجبات و یکی از عبادتها در اسلام

آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید در اجتماع، از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند؛ او را محبوس نکنند؛ به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیّتش گرفته شود؛ دیگران او را استثمار نکنند؛ استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری

حسینبنعلی در آن زمان یک سوژه بزرگ بود؛ هر کسی که میخواست در مقابل ظلم قیام کند،شعارش«یا لَثاراتِ الْحُسَیْن» بود. امروز هم حسینبنعلی یک سوژه بزرگ است، سوژهای برای امر به معروف و نهی از منکر، برای اقامه نماز، برای زنده کردن اسلام، برای اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامی در وجود ما احیا بشود.

ترتیل در قرآن «وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِیلًا» یعنی چه؟ یعنی وقتی که کلمات را میخوانی آنقدر تند نخوان که چسبیده به یکدیگر باشد، آنقدر هم بین آنها فاصله نینداز که این کلمه از آن کلمه بیخبر باشد؛ طوری این کلمات را بخوان که حالت القائی داشته باشد، طوری بخوان که گویی خودت داری با خودت

مذهب خوارج، امروز مُرده است یعنی دیگر امروز در روی زمین گروه قابل توجهی به نام «خوارج» که عدهای تحت همین نام از آن پیروی کنند وجود ندارد، ولی آیا روح مذهب خارجی هم مرده است؟ آیا این روح در پیروان مذاهب دیگر حلول نکرده است؟ آیا مثلاً _ خدای نکرده _ در میان

بشر امروز از نظر علمی و فکری پا به جایی نهاده که آهنگ سفر افلاک کرده و سقراطها و افلاطونها باید افتخار شاگردی اش را بپذیرند،اما از نظر روح و خوی و منش، یک«زنگی مستِ تیغِ برّان به دست» بیش نیست. انسان امروز با همه پیشرفتهای معجزآسا در ناحیه علم و فن، از لحاظ
سید[جمال الدین اسدآبادی] علی رغم آنچه فرنگی مآبان «تعصب» را نکوهش میکنند، مدعی بود، تعصب بد نیست، تعصب مانند هر چیز دیگر افراط و تفریط و اعتدال دارد افراط در تعصب که در انسان حس جانبداری بی منطق و کور ایجاد میکند بد است، اما تعصب به معنی «تصلّب» و غیرت حمایت از معتقدات معقول