info@raghi.ir 071-37390852

[vc_row][vc_column width=”3/4″][vc_row_inner][vc_column_inner width=”2/3″][cmo_single_image image=”9754″][/vc_column_inner][vc_column_inner width=”1/3″][cmo_content_box title=”آینه غبار گرفته زندگی‌ام” title_tag=”h1″ text_alignment=”text-right” box_padding=”padding-wide” no_hover=”no-hover”]

با همان چشمان بسته خودم را جلوی یک آینه دیدم، آینه همان چیزی را نشان می‌دهد که هستم، نه بیشتر و نه کمتر، عیب‌ها نقص‌های ظاهری من در کنار زیبایی‌ها و خوبی‌ها قابل‌تحمل است اگر در آینه فقط بدی‌هایم را نشان دهد حتماً از خود ناامید می‌شدم.

[/cmo_content_box][/vc_column_inner][/vc_row_inner][vc_empty_space][vc_separator css=”.vc_custom_1564040352708{padding-top: 0px !important;padding-bottom: 0px !important;}”][vc_column_text]

آینه غبار گرفته زندگی‌ام، چطور به همسرم بگویم مشکل از توست؟

تازه کارم تمام شده بود حرکت کردم به سمت ایستگاه مترو، خستگی از یک طرف، نگرانی بابت الم‌شنگه‌های امین از طرف دیگر حالم را بدتر می‌کرد، بی‌هدف قدم می‌زدم، در مسیر تابلوها توجهم را جلب کردند، یکی‌یکی می‌خواندم و عبور می‌کردم، چند دقیقه منتظر ماندم قطار آمد سوار شدم تا نشستم چشمانم را بستم، خیالم راحت شد که تا چند دقیقه دیگر می‌رسم، یک‌لحظه چشمانم را باز کردم نگاهم به تابلوی روبرویم که داخل واگن بود افتاد «در کنار همسرتان همچون آینه باشید» جمله جالبی بود بدون اینکه جمله‌های کوتاه زیر آن را بخوانم از تابلو عکس گرفتم و دوباره چشمانم را بستم. چطور من و امین می‌توانیم آینه زندگی یکدیگر باشیم؟

با همان چشمان بسته خودم را جلوی یک آینه دیدم، آینه همان چیزی را نشان می‌دهد که هستم، نه بیشتر و نه کمتر، عیب‌ها نقص‌های ظاهری من درکنار زیبایی‌ها و خوبی‌ها قابل‌تحمل است اگر در آینه فقط بدی‌هایم را نشان دهد حتماً از خود ناامید می‌شدم.

پرسه در نگرانی

یادم به خودم و امین افتاد واقعاً می‌توانیم در کنار هم آینه باشیم. ما دو نفر هر قدر به یکدیگر خوبی کنیم آن‌ها را وظیفه می‌دانیم و کافی است کوچک‌ترین اتفاقی بیفتد و باب میلمان نباشد و آن را حق خود ندانیم آن‌قدر موضوع را بزرگ می‌کنیم و پروبال می‌دهیم که تبدیل به یک جنجال بزرگ می‌شود، از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنیم و در این راه از هیچ طعنه، کنایه، تحقیر و توهینی کوتاهی نمی‌کنیم. فقط می‌خواهیم ثابت کنیم همه مشکلات از توست و من سهمی در آن ندارم، گاهی اوقات هم زندگی دیگران را به رخ هم می‌کشیم، من می‌گویم برادرت را ببین چطور هوای زن و بچه‌اش را دارد و او می‌گوید همه زن دارند و من هم زن دارم اگر شانس داشتم که تو نصیبم نمی‌شدی و… برخی مواقع موضوع آن‌قدر ادامه می‌یابد که دیگران هم مجبور می‌شوند مداخله کنند، مادر و پدر من و امین خواهر و برادرهایمان اکثر اوقات وسط زندگی‌مان هستند و مرتب هردوی ما را سرزنش می‌کنند و ابراز می‌کنند دیگر از این وضعیت خسته شده‌اند و هر چه زودتر تکلیفمان را روشن کنیم.

یک قدم رو به جلو

آهی کشیدم و با خود گفتم آیا هنوز امین را دوست دارم؟ آیا عشق ترک‌خورده‌ی من و امین را می‌توان بند زد؟ با این فکر یک‌لحظه دلم برایش تنگ شد چشمانم را باز کردم و دوباره تابلو را خواندم.

«در کنار همسرتان همچون آینه باشید.

خوبی‌ها و بدی‌های همسرتان را در کنار هم ببینید، عیب‌ها و نقص‌های همسرتان را به همان اندازه که هست ببینید و مشکلاتتان را به دیگران انتقال ندهید.

همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید

مشکلات همسرتان را با توهین، تحقیر، کنایه و سرزنش انتقال ندهید.»

با خواندن کل مطلب خنده‌ام گرفت، انگار این تابلو، تابلوی زندگی من و امین بود، شوقی پیدا کردم، امیدی که بتوانم ترک‌های آینه زندگی‌ام را بند بزنم و غبارهای آن را پاک کنم. همان موقع عکس تابلو را برای امین فرستادم و جمله‌ای برایش نوشتم «از امروز می‌خواهم گردوغبار آینه زندگی‌مان را پاک کنم. دوستت دارم.»

سمیه نمازی

 

[/vc_column_text][/vc_column][vc_column width=”1/4″][vc_widget_sidebar sidebar_id=”cmo-responsivepaper”][/vc_column][/vc_row]

نوشتن دیدگاه